
محمدعلی در آبان 1319 در تهران متولد شد. پدرش با اینکه کارمند بانک بود، همیشه از شاهنامه و سعدی و نظامی برای محمدعلی شعر میخوند و اینجوری شد که محمدعلی از همون ابتدا با دنیای ادبیات بزرگ شد.
محمدعلی توی دوران مدرسه علاقه خودش به دنیای ادبیات رو بیشتر کشف کرد تا جایی در سال 1335 در یک مسابقه کشوری ادبیات مقام اول رو به دست آورد و یک جلد حافظ از دست محمدرضا پهلوی جایزه گرفت.
محمدعلی بعد از سال دهم به مدرسه دارالفنون رفت؛ جایی که با بهرام بیضایی، داریوش آشوری، نادر ابراهیمی و احمدرضا احمدی همکلاسی بود و بعدها در سال 1343 به همراهی همین دوستان و افراد دیگه، «گروه ادبی طُرفه» رو برای چاپ و انتشار کارهاشون ایجاد کردند.
سپانلو بعد از تحصیل حقوق در دانشگاه تهران راهی خدمت سربازی و به اصفهان اعزام شد. در اونجا با هوشنگ گلشیری، ابوالحسن نجفی و احمد میرعلایی آشنا شد و اولین کتاب شعرش رو با عنوان «آه… بیابان» چاپ کرد.


بعد از سربازی سپانلو به جز سرودن شعر، به کار ترجمه و نقد هم مشغول شد. یکی از مصاحبههای سپانلو برای مجله فردوسی با نویسنده معروف «آگاتا کریستی» بود که در کتاب زندگینامه سپانلو متن این مصاحبه چاپ شده.
محمدعلی سپانلو بیشتر از 60 جلد کتاب در زمینههای مختلف داره. سپانلو آثاری از آلبر کامو و سارتر رو هم ترجمه کرده و به عنوان نماینده ادبیات معاصر ایران در گردهماییهای بینالمللی در اروپا و آمریکا شرکت داشته. سپانلو نشان لژیون دونور آکادمی فرانسه و جایزه ماکس ژاکوب رو هم دریافت کرده.
«تهران» یکی از اصلیترین عنصرها در اشعار سپانلو محسوب میشه و به همین خاطر به او لقب شاعر تهران رو دادن. شعر «بلوار میرداماد» یکی از شعرهای معروف سپانلو هست که توسط دخترش «شهرزاد سپانلو»، خواننده موسیقی پاپ، خونده شده.
محمدعلی سپانلو چند سالی درگیر سرطان ریه بود و در اردیبهشت سال 1394 در اثر ناراحتی ریوی در 75 سالگی درگذشت. سپانلو در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مستند «نام تمام مردگان یحیی است» در رابطه با زندگی این شاعر توسط آرش سنجابی ساخته شده.
محمدعلی سپانلو از شاعرانیه که بیشتر از هر شاعر دیگهای درباره تهران شعر داره. خودش در یکی از مصاحبهها میگه: «من پنج نسلم تهرانی بوده و همیشه میگفتن تهران مصداق دروغ و اجحافه؛ اما صداقت و بیصداقتی توی همه شهرها هست. چیزی که تهران داره امنیت برای شماست. چون تو هیچ شهری نمیتونید به اهالیش بد بگید و کسی کاری با شما نداشته باشه!»
تکهای از شعر بلوار میرداماد:
بلوار میرداماد با لحظههای آزاد
پنجاه سال دیگر از ما میآورد یاد
در روزهای رنگی
یک روز آفتابی با آسمان آبی
آن سوی عصر غربت
تصویری از رفاقت
پیوندهای پیشین
بهر تو میسرایم از خود برون میآیم
لبهای بستهام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرين…
منبع ویکی پدیا